جدول جو
جدول جو

معنی هم قمار - جستجوی لغت در جدول جو

هم قمار(هََ قِ / قُ)
حریف. (یادداشت مؤلف). دو تن که با هم قمار کنند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هم جوار
تصویر هم جوار
همسایه، آنکه با دیگری در یک منزل یا در خانۀ کنار خانۀ او زندگی می کند، هم جوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم قران
تصویر هم قران
یار و مصاحب، همنشین، به هم نزدیک شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم قطار
تصویر هم قطار
دو یا چند تن که در یک خانه یا اداره به یک شغل و خدمت مشغول باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
هم روزگار، معاصر، هم دوره، هم عصر، دارای زمان یکسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم کنار
تصویر هم کنار
دو تن که در کنار هم یا در آغوش هم باشند
فرهنگ فارسی عمید
(هََ قِ / قَ)
هم ردیف. خواجه تاش. هم کار. (یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا
جرزن بد منگیا بد منگ آنکه در قمار تقلب کند، آنکه بهر طریقی تحصیل پول کند، آنکه عاده شریر باشد موذی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
هم دوره هم عصر معاصر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم قطار
تصویر هم قطار
همکوس، همکار، همسپاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم جوار
تصویر هم جوار
نزدیک، همسایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم کنار
تصویر هم کنار
دو تن که یکدیگر را درآغوش گیرند در کنار گیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
متعلق بیک قطاربودن، متعلق بیک گله ورمه بودن، بیک خدمت وشغل مشغول بودن، خدمتگزاری نوکری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم قران
تصویر هم قران
همنشین، همکت، همدم، یار مصاحب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم عیار
تصویر هم عیار
هم ارزش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم جوار
تصویر هم جوار
((~. جَ))
همسایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دم شمار
تصویر دم شمار
دقیقه شمار
فرهنگ واژه فارسی سره
هم پیشه، هم شغل، همکار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
Concurrent, Simultaneous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
concurrent, simultané
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
并发的 , 同时的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
sambamba, kwa wakati mmoja
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
동시에 일어나는 , 동시에
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
eşzamanlı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
একই সময়ে , একযোগ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
समकालीन , समानांतर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
concurrente, simultáneo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
concomitante, simultaneo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
gleichzeitig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
gelijktijdig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
одночасний , одночасний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
одновременный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
równoczesny, jednoczesny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
simultâneo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
同時の
دیکشنری فارسی به ژاپنی